شکل جمع:
noonsنیمروز، ظهر، وسط روز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He arrived a little before noon.
او کمی پیش از ظهر وارد شد.
My class starts at twelve noon.
کلاس من ساعت دوازده نیمروز آغاز میشود.
Take one pill at noon and one at night.
یک قرص ظهر و یک قرص شب بخورید.
at the noon of his power
در اوج قدرت او
the noon of his life
اوج زندگی او
noon meal
خوراک ظهر، ظهرانه، نهار
noon prayer
دعای ظهر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «noon» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/noon