شکل جمع:
hourliesساعتی، هر ساعت یکبار، ساعت به ساعت، هر یک ساعت، برحسب ساعت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
hourly wage
مزد ساعتی
They are paid on an hourly basis.
به آنان بهطور ساعتی مزد میدهند.
an hourly train service
سرویس راه آهن هر ساعته
The bell rings hourly.
زنگ هر ساعت یکبار به صدا در میآید.
Sea nymphs hourly ring his knell.
(شکسپیر) پریان دریایی هر ساعت برایش ناقوس میزنند.
مکرر، دایم، همیشه، پیدرپی، مدام، همیشگی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She lived in hourly dread.
او در هراس دائم بسر میبرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hourly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hourly