فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Hourly

ˈaʊrli ˈaʊəli

شکل جمع:

hourlies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective adverb B2

ساعتی، هر ساعت یکبار، ساعت به ساعت، هر یک ساعت، برحسب ساعت

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

hourly wage

مزد ساعتی

They are paid on an hourly basis.

به آنان به‌طور ساعتی مزد می‌دهند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

an hourly train service

سرویس راه آهن هر ساعته

The bell rings hourly.

زنگ هر ساعت یکبار به صدا در می‌آید.

Sea nymphs hourly ring his knell.

(شکسپیر) پریان دریایی هر ساعت برایش ناقوس می‌زنند.

adjective adverb

مکرر، دایم، همیشه، پیدرپی، مدام، همیشگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

She lived in hourly dread.

او در هراس دائم بسر می‌برد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد hourly

  1. adjective
    Synonyms:
    every hour continually hour by hour each hour every sixty minutes every hour on the hour at the striking of the hour

ارجاع به لغت hourly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hourly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hourly

لغات نزدیک hourly

پیشنهاد بهبود معانی