وابریده، وقفهدار، منقطع، نامتداوم، گسسته، پراکنده، مختلشده، ناپیوسته
The painting featured an interrupted stripe that gave it a unique look.
در نقاشی، نواری گسسته دیده میشد که ظاهر خاصی به آن داده بود.
We experienced interrupted internet service throughout the storm.
درطول طوفان، سرویس اینترنت مختل شده بود.
گیاهشناسی پراکنده، نامنظم، نامتقارن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This orchid is known for its interrupted whorls of blossoms.
این ارکیده، بهخاطر پوششهای گل نامتقارن خود شناخته میشود.
The interrupted growth of the petals gives the flower a wild look.
رشد نامنظم گلبرگها، ظاهری وحشی به گل داده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «interrupted» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/interrupted