Interrogatory

ˌɪnteˈrɑːɡəˌtɔːri ˌɪntəˈrɒɡətr̩i
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun adjective
وابسته به سؤال

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد interrogatory

  1. noun A request for data
    Synonyms: interrogation, inquiry, query, question, examination
  2. adjective Relating to the use of or having the nature of an interrogation
    Synonyms: interrogative
    Antonyms: declarative, declaratory

ارجاع به لغت interrogatory

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «interrogatory» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/interrogatory

لغات نزدیک interrogatory

پیشنهاد بهبود معانی