گذشتهی ساده:
mitigatedشکل سوم:
mitigatedسومشخص مفرد:
mitigatesوجه وصفی حال:
mitigatingملایم کردن یا شدن، آرام کردن یا شدن، تخفیف یافتن، تسکین دادن یا یافتن، سبک کردن یا شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
he swallowed opium to mitigate pain.
او برای تسکین درد تریاک میخورد.
disasters can be, if not prevented, at least mitigated.
اگر نشود جلو فاجعهها را گرفت، لااقل میتوان از شدت آنها کاست.
a cool breeze that mitigated the heat.
نسیم خنکی که گرما را کمتر میکرد.
a sentence of 20 days imprisonment can be mitigated to 10.
حکم زندان بیستروزه را میتوان به ده روز تخفیف داد.
شرایط مخففه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mitigate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mitigate