شکل جمع:
diminutionsکاهش، تقلیل، افت، کاستی، کمشدگی، تنزل، زوال
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
There was a diminution in his power over time.
قدرت او با گذشت زمان کاهش یافت.
The artist expressed concern over the diminution of cultural values.
هنرمند نسبت به تقلیل ارزشهای فرهنگی ابراز نگرانی کرد.
Economic sanctions led to the diminution of the country’s export capacity.
تحریمهای اقتصادی باعث کاهش ظرفیت صادرات کشور شدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «diminution» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/diminution