آخرین به‌روزرسانی:

Retrenchment

riˈtrent͡ʃmənt rɪˈtrent͡ʃmənt

شکل جمع:

retrenchments

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable

کاهش هزینه، صرفه‌جویی، تقلیل هزینه

Retrenchment in public spending often leads to cuts in social services.

کاهش هزینه‌های عمومی اغلب به کاهش خدمات اجتماعی منجر می‌شود.

During the recession, many households practiced retrenchment to manage their finances better.

در دوران رکود اقتصادی، بسیاری از خانوارها برای مدیریت بهتر مالی خود، صرفه‌جویی را به کار گرفتند.

noun countable uncountable

(انگلیسی استرالیایی و آفریقای جنوبی) اخراج، برکناری، تعدیل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Retrenchment is often a last resort when companies face financial difficulties.

وقتی شرکت‌ها با مشکلات مالی مواجه می‌شوند، تعدیل نیرو معمولاً آخرین راه‌حل است.

Many employees lost their jobs due to retrenchment during the economic crisis.

بسیاری از کارمندان به‌خاطر اخراج ناشی از بحران اقتصادی شغل خود را از دست دادند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد retrenchment

  1. noun a reduction
    Synonyms:
    decrease deduction abatement curtailment downsizing
  1. noun thrift
    Synonyms:
    thriftiness frugality curtailing

ارجاع به لغت retrenchment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «retrenchment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/retrenchment

لغات نزدیک retrenchment

پیشنهاد بهبود معانی