امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Morally

    ˈmɔːrli ˈmɒrəli
    آخرین به‌روزرسانی:

    معنی

    B2
    اخلاقی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد morally

    1. adjective in a chaste manner
      Synonyms:
      purely virtuously chastely
    1. adjective practically
      Synonyms:
      substantially potentially implicitly
    1. adverb in a moral manner
      Synonyms:
      virtuously
      Antonyms:
      immorally
    1. adjective in accordance with accepted standards of conduct
      Synonyms:
      properly appropriately decently honestly respectably truthfully trustworthily honorably courteously uprightly conscientiously laudably scrupulously righteously in a manner approved by society
      Antonyms:
      dishonorably wrongly worthlessly

    لغات هم‌خانواده morally

    • adverb
      morally

    ارجاع به لغت morally

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «morally» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/morally

    لغات نزدیک morally

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دوفتیله ای دوقطعه ساز دولتمرد با نفوذ دون روال دون شمردن کسی دون پندارانه دونویسه دوکپهای دوگنجایشی دو آسه ای دچار اعتصاب دچار جنون آتش افروزی دچار روان تکان کردن دچار ضلالت شدن دچار غفلت دچارصفرا دچار تورم دچار دلهره دچار روان شیدایی دژ روان کردن روحیه