امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Imbroglio

ɪmˈbroʊlioʊ ɪmˈbrəʊliəʊ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
درهم‌و‌برهم، قطعه موسیقی درهم آمیخته و نامرتب، مسئله غامض، سوء تفاهم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- an imbroglio between the two foreign ministers
- برخورد بین دو وزیر امور خارجه
- an imbroglio over the misuse of funds
- مرافعه و جنجال درباره‌ی سوءاستفاده از وجوه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد imbroglio

  1. noun misunderstanding; fight
    Synonyms: altercation, argument, bickering, brawl, broil, brouhaha, complexity, complication, dispute, embarrassment, embroilment, entanglement, falling-out, flack, involvement, knock-down-drag-out, miff, quandary, quarrel, row, run-in, soap opera, spat, squabble
    Antonyms: agreement, peacemaking

ارجاع به لغت imbroglio

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «imbroglio» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/imbroglio

لغات نزدیک imbroglio

پیشنهاد بهبود معانی