آخرین به‌روزرسانی:

Embroilment

American: ɪmˈbrɔɪlmənt British: ɪmˈbrɔɪlmənt

معنی

noun

نزاع، میانه‌به‌هم‌زنی، غوغا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد embroilment

  1. noun the condition of being entangled or implicated
    Synonyms:
    involvement entanglement conflict dispute argument fight quarrel clash altercation imbroglio spat squabble tiff brawl enmeshment ensnarement embranglement

ارجاع به لغت embroilment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «embroilment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embroilment

لغات نزدیک embroilment

پیشنهاد بهبود معانی