شکل جمع:
imbricationsلایهلایه بودن، سلفی شدن، همپوشانی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The fish's scales showed a perfect imbrication.
فلسهای ماهی همپوشانی کاملی را نشان میدادند.
The imbrication of the roof tiles prevented water leakage.
لایهلایه بودن سفالهای سقف از نشت آب جلوگیری کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «imbrication» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/imbrication