گذشتهی ساده:
unbalancedشکل سوم:
unbalancedسومشخص مفرد:
unbalancesوجه وصفی حال:
unbalancingشکل جمع:
unbalancesغیرمتعادل کردن، تعادل (چیزی را) بر هم زدن، اختلال مشاعر پیدا کردن، عدم توازن، اختلال مشاعر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unbalance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unbalance