فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Tuft

tʌft tʌft
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive
    دسته، طره، منگوله، ریشه پارچه، ته‌ریش، ریش‌‌بزی، کلاله، طره‌دار یا پرزدار کردن
    • - a tuft of wool
    • - یک دسته پشم
    • - tufted mattresses
    • - تشک‌های تکمه‌دار
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tuft

  1. noun clump of strands of something
    Synonyms: bunch, cluster, collection, cowlick, feathers, group, knot, plumage, ruff, shock, topknot, tussock

ارجاع به لغت tuft

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tuft» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tuft

لغات نزدیک tuft

پیشنهاد بهبود معانی