آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Hairiness

ˈherinəs ˈheərinəs

معنی hairiness | جمله با hairiness

noun uncountable

(داشتن موی زیاد به‌ویژه در قسمت‌هایی از بدن غیر از سر) پُرمویی، پشمالویی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

facial hairiness

پُرمویی صورت

When I was a boy, I remember marvelling at the sheer hairiness of my father.

وقتی پسربچه بودم، یادم می‌آید که از پشمالویی زیاد پدرم تعجب می‌کردم.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hairiness

  1. noun shagginess
    Synonyms:
    furriness bristliness fluffiness downiness hirsuteness pubescence pilosity hispidity crinosity

لغات هم‌خانواده hairiness

ارجاع به لغت hairiness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «hairiness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hairiness

لغات نزدیک hairiness

پیشنهاد بهبود معانی