گذشتهی ساده:
volunteeredشکل سوم:
volunteeredسومشخص مفرد:
volunteersوجه وصفی حال:
volunteeringشکل جمع:
volunteersداوطلب، خواستار
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
a volunteer army
قشون داوطلب
The school was built by volunteers.
مدرسه توسط داوطلبان ساخته شده بود.
داوطلب شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ten soldiers volunteered for that dangerous mission.
ده سرباز برای انجام آن کار خطرناک داوطلب شدند.
Nancy volunteered no information.
نانسی هیچ اطلاعی نداد.
to volunteer one's help
کمک خود را ارزانی داشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «volunteer» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/volunteer