با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Volunteer

ˌvɑːlənˈtɪr ˌvɒlənˈtɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    volunteered
  • شکل سوم:

    volunteered
  • سوم‌شخص مفرد:

    volunteers
  • وجه وصفی حال:

    volunteering
  • شکل جمع:

    volunteers

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
داوطلب، خواستار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- a volunteer army
- قشون داوطلب
- The school was built by volunteers.
- مدرسه توسط داوطلبان ساخته شده بود.
verb - intransitive countable
داوطلب شدن
- Ten soldiers volunteered for that dangerous mission.
- ده سرباز برای انجام آن کار خطرناک داوطلب شدند.
- Nancy volunteered no information.
- نانسی هیچ اطلاعی نداد.
- to volunteer one's help
- کمک خود را ارزانی داشتن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد volunteer

  1. verb offer to do something
    Synonyms: advance, bring forward, chip in, come forward, do on one’s own volition, enlist, go in, let oneself in for, offer services, present, proffer, propose, put at one’s disposal, put forward, sign up, speak up, stand up, step forward, submit oneself, suggest, take bull by the horns, take initiative, take the plunge, take upon oneself, tender
    Antonyms: compel, force, obligate

لغات هم‌خانواده volunteer

ارجاع به لغت volunteer

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «volunteer» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/volunteer

لغات نزدیک volunteer

پیشنهاد بهبود معانی