امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bring Forward

ˈbrɪŋˈfɔːrwərd brɪŋˈfɔːwəd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
جلو انداختن، تاریخ وقوع چیزی را جلو آوردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bring forward

  1. phrasal verb Make something happen earlier than originally planned

ارجاع به لغت bring forward

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bring forward» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bring forward

لغات نزدیک bring forward

پیشنهاد بهبود معانی