با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Enlist

ɪnˈlɪst ɪnˈlɪst
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    enlisted
  • شکل سوم:

    enlisted
  • سوم‌شخص مفرد:

    enlists
  • وجه وصفی حال:

    enlisting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive adverb
برای سربازی گرفتن، نام‌نویسی کردن، کمک طلب کردن از، در فهرست نوشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He is going to enlist in the navy.
- او در نیروی دریایی خدمت نظام خود را انجام خواهد داد.
- When are you going to enlist?
- کی به خدمت (نظام) خواهی رفت؟
- He enlisted the help of several experts.
- او کمک چندین کارشناس را جلب کرد.
- I wish to enlist you in a good cause.
- می‌خواهم شما را به امر خیری دعوت کنم.
- I enlisted my sister Pari to help me clean the house.
- به خواهرم پری قبولاندم که مرا در تمیز کردن خانه یاری دهد.
- They enlisted in the argument raging between science and theology.
- آنان در مباحثی که با شور و هیجان درباره‌ی علوم و الهیات جریان داشت، شرکت کردند.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد enlist

  1. verb sign up for responsibility
    Synonyms: admit, appoint, assign, attract, call to arms, call up, conscribe, conscript, draft, embody, employ, engage, enroll, enter, enter into, gather, get, hire, hitch, incorporate, induct, initiate, inscribe, interest, join, join up, levy, list, mobilize, muster, oblige, obtain, place, press into service, procure, record, recruit, register, reserve, secure, serve, sign on, take on, volunteer
    Antonyms: avoid, dodge, shun

ارجاع به لغت enlist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enlist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enlist

لغات نزدیک enlist

پیشنهاد بهبود معانی