امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Attract

əˈtrækt əˈtrækt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    attracted
  • شکل سوم:

    attracted
  • سوم‌شخص مفرد:

    attracts
  • وجه وصفی حال:

    attracting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive verb - transitive B1
جلب کردن، جذب کردن، مجذوب ساختن، شیفتن، به خود کشیدن، گرایش داشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- He is attracted by money.
- او به پول گرایش دارد.
- A magnet attracts iron.
- آهنربا آهن را جذب می‌کند.
- Sherry's smile attracted Manoochehr.
- لبخند شری منوچهر را مجذوب کرد.
- Light attracts moths.
- نور پروانه را به سوی خود می‌کشد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد attract

  1. verb draw attention
    Synonyms:
    allure appeal to bait beckon beguile bewitch bring captivate charm come on court drag draw enchant endear engage enthrall entice entrance exert influence fascinate freak out give the come-on go over big grab hook induce interest intrigue inveigle invite kill knock dead knock out lure magnetize make a hit with mousetrap pull rope in score seduce send slay solicit spellbind steer suck in sweep off one’s feet tempt turn on vamp wile wow
    Antonyms:
    repel repulse

لغات هم‌خانواده attract

  • verb - transitive
    attract

ارجاع به لغت attract

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «attract» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/attract

لغات نزدیک attract

پیشنهاد بهبود معانی