وجه وصفی حال:
fascinating(با نگاه عمیق یا با ترساندن) ماتومبهوت کردن، خیره کردن، سر جای خود میخکوب کردن، (کاملاً) جلب کردن، شیفتن، شیدا کردن، مجذوب کردن، (در اصل) سحر کردن، جادو کردن، طلسم کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The Cobra snake had fascinated the child and kept getting closer to her.
مار کبرا کودک را به خود خیره کرده بود و به او نزدیک میشد.
the fascinating beauty of that Spanish dancer
گیرایی شیداگر آن رقاصهی اسپانیایی
Esfahan's Jom'a mosque is fascinating.
مسجد جمعهی اصفهان مجذوبکننده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fascinate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fascinate