فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Ravish

ˈrævɪʃ ˈrævɪʃ

گذشته‌ی ساده:

ravished

شکل سوم:

ravished

سوم‌شخص مفرد:

ravishes

وجه وصفی حال:

ravishing

معنی و نمونه‌جمله

verb - transitive

قاپیدن، ربودن، مسحور کردن، از خود بیخود شدن، به‌عفت و ناموس تجاوز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Her beauty ravished everyone.

زیبایی او دل همه را می‌برد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ravish

  1. verb enchant
    Synonyms:
    charm attract delight please draw captivate fascinate entrance hold allure bewitch enthrall mesmerize hypnotize transport overjoy spellbind magnetize enrapture trance
    Antonyms:
    turn off repulse disenchant
  1. verb sexually assault
    Synonyms:
    rape violate abuse force abduct

ارجاع به لغت ravish

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ravish» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ravish

لغات نزدیک ravish

پیشنهاد بهبود معانی