بیشازحد لذت بردن، کامروا شدن، بهرهمند شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was overjoyed to see my daughter Julie.
از دیدن دخترم جولی غرق در سرور شدم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «overjoy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overjoy