با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Enamor

American: eˈnæmər British: eˈnæmə
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    شیفته کردن، شیفتن
    • - I was enamored of that singer's voice.
    • - من شیفته‌ی صدای آن خواننده بودم.
    • - Hossein was much enamored of Parvin.
    • - حسین بسیار دلباخته‌ی پروین بود.
    • - I am not too enamored of going to their house.
    • - از فکر رفتن به خانه‌ی آن‌ها چندان خوشم نمی‌آید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد enamor

  1. verb fascinate, captivate
    Synonyms: attract, bewitch, charm, enchant, endear, enrapture, enthrall, entice, entrance, fall in love with, grab, infatuate, make hit with, please, slay, sweep off feet, turn on
    Antonyms: dislike, hate

ارجاع به لغت enamor

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enamor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enamor

لغات نزدیک enamor

پیشنهاد بهبود معانی