امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fighter

ˈfaɪt̬ər ˈfaɪtə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fighters

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
رزمنده، جنگ‌کننده، جنگنده، مشت‌باز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- one of the fighters (who were) in charge of defending the base
- یکی از جنگاورانی که دفاع پایگاه را به‌عهده داشتند
- a heavyweight fighter
- مشت‌باز سنگین‌وزن
- Our fighter planes brought down two enemy bombers.
- هواپیماهای شکاری ما دو بمب‌افکن دشمن را به زیر آوردند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fighter

  1. noun person engaged in hostile encounter
    Synonyms:
    aggressor antagonist assailant battler belligerent boxer brawler bruiser bully champion combatant competitor contender contestant disputant duelist GI gladiator heavy jouster mercenary militant opponent person-at-arms pugilist punching bag rival scrapper serviceperson slugger soldier tanker warrior wildcat
    Antonyms:
    peacemaker

ارجاع به لغت fighter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fighter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fighter

لغات نزدیک fighter

پیشنهاد بهبود معانی