امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Abortive

əˈbɔːrt̬ɪv əˈbɔːtɪv
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

مسقط، رشد‌نکرده، عقیم، بی‌ثمر، بی‌نتیجه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Their forces made abortive attempts to capture our positions.
- نیروهای آن‌ها برای گرفتن مواضع ما سعی بیهوده می‌کردند.
- abortive transduction
- ترارسانی افگانشی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد abortive

  1. adjective failing to achieve a goal
    Synonyms: failed, failing, fruitless, futile, ineffective, ineffectual, miscarried, unavailing, unproductive, unsuccessful, useless, vain, worthless
    Antonyms: complete, consummated, effectual, efficient, fruitful, productive, successful

ارجاع به لغت abortive

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «abortive» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/abortive

لغات نزدیک abortive

پیشنهاد بهبود معانی