مسقط، رشدنکرده، عقیم، بیثمر، بینتیجه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Their forces made abortive attempts to capture our positions.
نیروهای آنها برای گرفتن مواضع ما سعی بیهوده میکردند.
abortive transduction
ترارسانی افگانشی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «abortive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/abortive