امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fruitful

ˈfruːtfl ˈfruːtfl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more fruitful
  • صفت عالی:

    most fruitful

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
میوه‌دار، مثمر، مفید، بارور

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
- ... and God made the earth fruitful.
- ... و خداوند زمین را پر برکت کرد.
- a fruitful plan
- نقشه‌ی ثمربخش
- Our efforts proved to be fruitful.
- کوشش‌های ما مؤثر واقع شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fruitful

  1. adjective productive
    Synonyms: abounding, abundant, advantageous, beneficial, blooming, blossoming, breeding, childing, conducive, copious, effective, fecund, fertile, flourishing, flush, fructiferous, gainful, plenteous, plentiful, profitable, profuse, proliferant, prolific, propagating, reproducing, rewarding, rich, spawning, successful, useful, well-spent, worthwhile
    Antonyms: barren, impotent, sterile, unfruitful, unproductive

لغات هم‌خانواده fruitful

ارجاع به لغت fruitful

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fruitful» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fruitful

لغات نزدیک fruitful

پیشنهاد بهبود معانی