موجبشونده، سودمند، مساعد، منجرشونده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This noise is conducive to a headache.
این سروصدا باعث سردرد میشود.
This lifestyle will not be conducive to physical and spiritual health.
این روش زندگی منجر به سلامتی جسمی و روحی نخواهد شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «conducive» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/conducive