گذشتهی ساده:
maximizedشکل سوم:
maximizedسومشخص مفرد:
maximizesوجه وصفی حال:
maximizingبیشینه ساختن
به آخرین درجهی ممکن افزایش دادن، بهحد اعلی رساندن، بزرگ کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We must maximize educational opportunities for all.
ما باید فرصتهای تحصیلی همگان را به حداکثر برسانیم.
The company maximized its profits.
شرکت سود خود را به بیشینه رساند.
He tried to maximize the importance of health care.
او کوشید که اهمیت بهداشت را بیشنمایی کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «maximize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/maximize