امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Maximize

ˈmæksəmaɪz ˈmæksəmaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    maximized
  • شکل سوم:

    maximized
  • سوم‌شخص مفرد:

    maximizes
  • وجه وصفی حال:

    maximizing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C2
بیشینه ساختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
verb - transitive
به آخرین درجه‌ی ممکن افزایش دادن، به‌حد اعلی رساندن، بزرگ کردن
- We must maximize educational opportunities for all.
- ما باید فرصت‌های تحصیلی همگان را به حداکثر برسانیم.
- The company maximized its profits.
- شرکت سود خود را به بیشینه رساند.
- He tried to maximize the importance of health care.
- او کوشید که اهمیت بهداشت را بیشنمایی کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد maximize

  1. verb Make as big or large as possible
    Synonyms:
    maximise
    Antonyms:
    minimize

لغات هم‌خانواده maximize

  • verb - transitive
    maximize

ارجاع به لغت maximize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «maximize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/maximize

لغات نزدیک maximize

پیشنهاد بهبود معانی