با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Minimize

ˈmɪnəmaɪz ˈmɪnəmaɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    minimized
  • شکل سوم:

    minimized
  • سوم‌شخص مفرد:

    minimizes
  • وجه وصفی حال:

    minimizing

توضیحات

شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: minimise

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
کمینه کردن، به حداقل رساندن، کاهش دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- In order to minimize its losses, the factory laid off half of its workers.
- کارخانه برای کمینه کردن زیان خود نیمی از کارگرانش را تعدیل کرد.
- The company implemented new strategies to minimise waste and improve efficiency.
- شرکت استراتژی‌های جدیدی به کار گرفت تا ضایعات را به حداقل برساند و بهره‌وری را افزایش دهد.
verb - transitive
کوچک شمردن، دست کم گرفتن
- He minimized his own illness.
- او بیماری خود را دست کم می‌گرفت.
- minimizing the suffering of thousands of people
- کوچک شمردن رنج هزاران انسان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد minimize

  1. verb make smaller; underrate
    Synonyms: abbreviate, attenuate, belittle, cheapen, curtail, cut down to size, cut rate, decrease, decry, deprecate, depreciate, derogate, detract, diminish, discount, disparage, downplay, dwarf, knock, knock down, lessen, make light of, make little of, miniaturize, pan, play down, pooh-pooh, poor-mouth, prune, put down, reduce, run down, shrink, underestimate, underplay
    Antonyms: enlarge, maximize, overestimate, overrate

لغات هم‌خانواده minimize

ارجاع به لغت minimize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «minimize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/minimize

لغات نزدیک minimize

پیشنهاد بهبود معانی