امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Play Down

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
تنزل دادن، بی‌اهمیت جلوه دادن، کمتر از واقعیت نمایاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد play down

  1. phrasal verb pretend as if something were unimportant
    Synonyms:
    belittle deemphasize gloss over hold back make light of make little of minimize mute restrain soften soft-pedal underplay underrate
    Antonyms:
    blow up build up explode play up

ارجاع به لغت play down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «play down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/play-down

لغات نزدیک play down

پیشنهاد بهبود معانی