با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Play Down

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

phrasal verb
تنزل دادن، بی‌اهمیت جلوه دادن، کمتر از واقعیت نمایاندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد play down

  1. phrasal verb pretend as if something were unimportant
    Synonyms: belittle, deemphasize, gloss over, hold back, make light of, make little of, minimize, mute, restrain, soften, soft-pedal, underplay, underrate
    Antonyms: blow up, build up, explode, play up

ارجاع به لغت play down

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «play down» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/play-down

لغات نزدیک play down

پیشنهاد بهبود معانی