فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Minimalist

ˈmɪnəməˌlɪst ˈmɪnɪməlɪst

شکل جمع:

minimalists

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective

ادبیات سینما و تئاتر معماری موسیقی هنر مینیمالیستی، کمینه‌گرایانه، ساده‌گرایانه (وابسته به رویکرد مینیمالیسم)

Minimalist design focuses on simplicity and functionality.

طراحی مینیمالیستی بر سادگی و کارایی تمرکز دارد.

His minimalist artwork expresses deep emotions through very few shapes and colors.

آثار هنری مینیمالیستی او با کمترین اشکال و رنگ‌ها احساسات عمیقی را منتقل می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The minimalist stage design allowed the audience to focus entirely on the actors’ performance.

طراحی ساده‌گرایانه‌ی صحنه باعث شد که تماشاگران تمام تمرکز خود را روی بازی بازیگران بگذارند.

adjective

با کمترین دخالت، با کمترین مشارکت، با دخالت حداقلی، با مشارکت حداقلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The government took a minimalist approach to the crisis.

دولت در قبال بحران رویکردی حداقلی در پیش گرفت.

During negotiations, he played a minimalist role, letting the others do most of the talking.

در طول مذاکرات، او نقشی حداقلی ایفا کرد و اجازه داد که دیگران بیشتر صحبت کنند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The therapist took a minimalist approach, only intervening when absolutely necessary.

روان‌درمانگر رویکردی کم‌مداخله در پیش گرفت و فقط در مواقع کاملاً ضروری دخالت می‌کرد.

noun countable

ادبیات سینما و تئاتر معماری موسیقی هنر مینیمالیست، پیرو سبک مینیمالیسم، پیرو رویکرد مینیمالیسم

Donald Judd was a leading minimalist in 20th-century art.

دانلد جاد یکی از مینیمالیست‌های برجسته در هنر قرن بیستم بود.

The exhibition showcases several well-known minimalists from the 1960s.

این نمایشگاه آثار چندین هنرمند مینیمالیست مشهور از دهه‌ی ۶۰ میلادی را به نمایش می‌گذارد.

noun countable

(فرد) کم‌کنش، کم‌دخالت، اهل کمترین مداخله

He is a minimalist when it comes to social interactions, preferring to stay out of the spotlight.

او در تعاملات اجتماعی کم‌کنش است و ترجیح می‌دهد از کانون توجه دور باشد.

As a minimalist, he avoids unnecessary involvement in other people's problems.

به‌عنوان فردی که اهل کمترین مداخله است، از دخالت غیرضروری در مشکلات دیگران پرهیز می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

لغات هم‌خانواده minimalist

ارجاع به لغت minimalist

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «minimalist» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/minimalist

لغات نزدیک minimalist

پیشنهاد بهبود معانی