امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Govern

ˈɡʌvərn ˈɡʌvən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    governed
  • شکل سوم:

    governed
  • سوم‌شخص مفرد:

    governs
  • وجه وصفی حال:

    governing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive B2
حکومت کردن، حکمرانی کردن، تابع خود کردن، حاکم بودن، فرمانداری کردن، تعیین کردن، کنترل کردن، مقررداشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- Nader governed the country with an iron fist.
- نادر کشور را با مشتی آهنین اداره می‌کرد.
- to govern public opinion
- افکار عمومی را تحت‌تأثیر قرار دادن
- Govern your anger!
- خشم خود را مهار کن!
- The forces that govern prices.
- نیروهایی که قیمت‌ها را تعیین (معین) می‌کند.
- The principles that govern phenomena.
- اصولی که چگونگی پدیده‌‌ها را تعیین می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد govern

  1. verb take control; rule
    Synonyms:
    administer assume command be in power be in the driver’s seat call the shots call the signals captain carry out command conduct control dictate direct execute exercise authority guide head head up hold dominion hold office hold sway lay down the law lead manage occupy throne order overrule oversee pilot pull the strings regulate reign render run serve the people steer superintend supervise sway tyrannize wear the crown
    Antonyms:
    agree comply obey surrender yield
  1. verb influence; hold in check
    Synonyms:
    boss bridle check contain control curb decide determine direct directionalize discipline dispose dominate get the better of guide handle incline inhibit manage predispose regulate restrain rule shepherd steer subdue sway tame underlie
    Antonyms:
    acquiesce allow consent give way permit

لغات هم‌خانواده govern

  • verb - transitive
    govern

ارجاع به لغت govern

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «govern» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/govern

لغات نزدیک govern

پیشنهاد بهبود معانی