اعمال قدرت کردن، اعمال نفوذ کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالوکیشنهای کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The manager exercised his authority and made the final decision.
مدیر قدرت خود را اعمال کرد و تصمیم نهایی را گرفت.
Parents need to exercise authority in a fair and consistent manner.
والدین باید قدرت خود را به شیوه ای منصفانه و یکسان اعمال کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «exercise authority» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/exercise-authority