با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Shepherd

ˈʃepərd ˈʃepəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    shepherds

توضیحات

شکل مؤنث این لغت در معنای اول: shepherdess

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(مذکر) چوپان، شبان، رمه‌بان، رمه‌یار، گله‌بان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- Every morning, the shepherd would set out before sunrise.
- هر روز صبح، چوپان قبل‌از طلوع آفتاب به راه می‌افتاد.
- The old shepherd guided his flock to the green pasture.
- شبان پیر گله‌ی خود را به سمت مرتع سبز هدایت کرد.
- A skilled shepherd knows how to protect his sheep from danger.
- یک چوپان ماهر می‌داند که چگونه از گوسفندان خود در برابر خطر محافظت کند.
verb - transitive
(مردم) هدایت کردن، رهبری کردن، تحت هدایت خود قرار دادن، جماعتی را پشت سر خود به راه انداختن
- The guide skillfully shepherded the tourists through the ancient ruins.
- راهنما به‌طرز ماهرانه‌ای گردشگران را در میان خرابه‌های باستانی هدایت می‌کرد.
- The coach shepherded the players through a challenging training regimen.
- مربی از طریق برنامه‌ی تمرینی چالش‌برانگیزی بازیکنان را تحت هدایت خود قرار داد.
verb - transitive
(گله) چرانیدن، چوپانی کردن، شبانی کردن، روانه کردن
- He shepherded the flock across the field with great care.
- او با احتیاط فراوان گله را در سراسر میدان می‌چرانید.
- The farmer shepherded his sheep into the barn before the storm.
- پیش‌از طوفان، کشاورز گوسفندان خود را به سمت انبار روانه کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد shepherd

  1. noun a person whose job is to take care of sheep and move them from one place to another
    Synonyms: herdsman, sheepherder, escort, caretaker, guide, leader, pilot, protector, conductor, director, attendant, guard, herder, lead, keeper, minister, pastor, pastoralist, usher, shepherdess, teacher, tender, watch, watcher, sheepman
  2. verb to show the way to; to make a group of people move to where you want them to go, especially in a kind, helpful, and careful way
    Synonyms: show, conduct, direct, escort, guide, lead, pilot, route, steer, usher
  3. verb to herd or tend as a shepherd
    Synonyms: guide

ارجاع به لغت shepherd

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «shepherd» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/shepherd

لغات نزدیک shepherd

پیشنهاد بهبود معانی