Outweigh

aʊtˈweɪ aʊtˈweɪ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    outweighed
  • شکل سوم:

    outweighed
  • سوم‌شخص مفرد:

    outweighs
  • وجه وصفی حال:

    outweighing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1
سنگین‌تر بودن، مهم‌تر بودن، ارزیدن، چربیدن، سنگینی کردن، الویت داشتن، ارجحیت داشتن، برتری داشتن، پراهمیت‌تر بودن، بیشتر بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- His experience in the field will outweigh her lack of qualifications.
- تجربه‌ی او در این زمینه بیشتر از عدم صلاحیتش خواهد بود.
- The advantages of the new technology outweigh its potential drawbacks.
- مزایای فناوری جدید بر معایب احتمالی آن می‌چربد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد outweigh

  1. verb override, dominate
    Synonyms:
    overcome offset exceed surpass prevail eclipse compensate balance counterbalance outbalance outrun predominate overshadow countervail cancel out make up for set off atone for excel tip the scales take precedence outrival counterpoise preponderate

لغات هم‌خانواده outweigh

ارجاع به لغت outweigh

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «outweigh» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outweigh

لغات نزدیک outweigh

پیشنهاد بهبود معانی