گذشتهی ساده:
outweighedشکل سوم:
outweighedسومشخص مفرد:
outweighsوجه وصفی حال:
outweighingسنگینتر بودن، مهمتر بودن، ارزیدن، چربیدن، سنگینی کردن، الویت داشتن، ارجحیت داشتن، برتری داشتن، پراهمیتتر بودن، بیشتر بودن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His experience in the field will outweigh her lack of qualifications.
تجربهی او در این زمینه بیشتر از عدم صلاحیتش خواهد بود.
The advantages of the new technology outweigh its potential drawbacks.
مزایای فناوری جدید بر معایب احتمالی آن میچربد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «outweigh» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/outweigh