گذشتهی ساده:
weightedشکل سوم:
weightedسومشخص مفرد:
weightsشکل جمع:
weightingsارزشدهی، امتیاز، ارزش، نمره
When the final grades are given, greater weighting is given to the lab work than to the written work.
هنگامی که نمرات نهایی ثبت میشوند، نمرهی بیشتری به کار آزمایشگاهی (عملی) در مقایسه با کار کتبی داده میشود.
The tests and teacher assessments have equal weighting.
آزمونها و ارزشیابیهای معلمان، ارزش یکسانی هستند.
(بهدلیلِ اشتغال در شهری که هزینههای زندگی در آن شهر بسیار بالاست) کمکهزینهی پرداختی به کارگر/کارمند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I get an extra £2,700-a-year London weighting.
من سالانه ۲۷۰۰ پوند کمکهزینهی زندگیِ لندن را دریافت میکنم.
Do they pay New York weighting?
آیا آنها کمکهزینهی زندگی نیویورک را میپردازند؟
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «weighting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/weighting