با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Eclipse

ɪˈklɪps ɪˈklɪps
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    eclipsed
  • شکل سوم:

    eclipsed
  • سوم‌شخص مفرد:

    eclipses
  • وجه وصفی حال:

    eclipsing
  • شکل جمع:

    eclipses

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1
نجوم گرفت، خسوف، کسوف، گرفتگی، ماه‌گرفتگی، خورشیدگرفتگی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The lunar eclipse painted the moon a deep red.
- ماه‌گرفتگی ماه را به رنگ قرمز سیری درآورد.
- The eclipse darkened the sky, casting an eerie shadow over the land.
- کسوف آسمان را تاریک کرد و سایه‌ای وهم‌آور بر روی زمین انداخت.
- The lunar eclipse darkened the sky.
- گرفتگی آسمان را تاریک کرد.
noun singular uncountable
ادبی افول، از دست رفتن موقعیت
- the eclipse of the Romans empire
- افول امپراطوری روم
- The recent scandal caused an eclipse of the company's previous success.
- رسوایی اخیر، باعث افول موفقیت قبلی این شرکت شد.
verb - transitive
نجوم (ماه یا خورشید) گرفتن، خسوف کردن، کسوف کردن، سایه‌افکن شدن
- The moon eclipsed the sun for one minute.
- ماه جلوی نور خورشید را برای یک دقیقه گرفت.
- The moon will be totally eclipsed at 10 a.m.
- ماه در ساعت ۱۰ صبح کاملاً خسوف می‌کند.
verb - transitive
کنار زدن، زیردست کردن، خدشه‌دار نمودن، ناتوان کردن، تهدید کردن
- Soon Byron's fame eclipsed everyone else's.
- طولی نکشید که شهرت بایرون همه را ناتوان کرد.
- The new rising star's talent threatened to cast an eclipse over the seasoned actor's career.
- استعداد ستاره‌ی نوظهور جدید، زندگی حرفه‌ای این بازیگر باتجربه را تهدید می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد eclipse

  1. noun shadowing of the sun
    Synonyms: concealment, darkening, decline, diminution, dimming, extinction, extinguishment, obliteration, obscuration, occultation, penumbra, shading, shroud, veil
  2. verb obscure, veil
    Synonyms: adumbrate, becloud, bedim, blot out, cloud, darken, dim, extinguish, murk, overshadow, shadow, shroud
    Antonyms: clear, explain, lay out
  3. verb surpass achievement
    Synonyms: exceed, excel, outdo, outshine, overrun, surmount, tower above, transcend
    Antonyms: fall behind

ارجاع به لغت eclipse

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «eclipse» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/eclipse

لغات نزدیک eclipse

پیشنهاد بهبود معانی