معنی penumbra به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

pəˈnʌmbrə pəˈnʌmbrə

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun

شبه ظل، نیم‌سایه، سایه روشن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

- in the penumbra of self-consciousness

- در مرز خودآگاهی

- symbols carrying with them penumbras of meaning

- نمادهایی که سایه روشن‌های معنی به همراه خود دارند

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد penumbra

noun Comparative darkness that results from the blocking of light rays

Synonyms: shade, shadow, umbra, umbrage

ارجاع به لغت penumbra

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «penumbra» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/penumbra

لغات نزدیک penumbra

- penult
- penultimate
- penumbra
- penumograph
- penurious

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند