با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Transcend

trænˈsend trænˈsend
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    transcended
  • شکل سوم:

    transcended
  • سوم‌شخص مفرد:

    transcends
  • وجه وصفی حال:

    transcending

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb
ورارفتن، برتری یافتن، سبقت جستن، بالاتر بودن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- to transcend material existence
- فراسوی وجود مادی رفتن
- a story that transcends belief
- داستانی که باور‌کردنی نیست
- a writer whose fame has transcended his father's
- نویسنده‌ای که شهرت او از پدرش بیشتر شده است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد transcend

  1. verb go beyond; surpass
    Synonyms: beat, best, be superior, better, eclipse, exceed, excel, go above, leave behind, leave in the dust, outdo, outrival, outshine, outstrip, outvie, overstep, overtop, rise above, top, transform
    Antonyms: fail, lose

ارجاع به لغت transcend

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «transcend» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/transcend

لغات نزدیک transcend

پیشنهاد بهبود معانی