آخرین به‌روزرسانی:

Overstep

ˌoʊvərˈstep ˌəʊvəˈstep

معنی و نمونه‌جمله

قدم فرا نهادن، تجاوز کردن، از حد خود تجاوز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

She overstepped the bounds of moderation.

او از حد اعتدال خارج شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overstep

  1. verb to go beyond the limits of
    Synonyms:
    exceed surpass transcend overrun overreach
  1. verb pass beyond (limits or boundaries)
    Synonyms:
    pass exceed go past violate infringe transgress encroach trespass top transcend intrench

ارجاع به لغت overstep

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overstep» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overstep

لغات نزدیک overstep

پیشنهاد بهبود معانی