گذشتهی ساده:
adumbratedشکل سوم:
adumbratedسومشخص مفرد:
adumbratesوجه وصفی حال:
adumbratingاشاره کردن به، حاکی بودن از، گویای ... بودن، خطوط کلی ... را نشان دادن
The CEO adumbrated the company's future goals.
مدیرعامل به اهداف آتی شرکت اشاره کرد.
His words adumbrated the coming storm.
حرفهای او حاکی از توفان آینده بود.
پیشآگاهی دادن (در مورد رویداد آینده)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The eerie silence in the room seemed to adumbrate something sinister.
به نظر میرسید که سکوت وهمآوری که در اتاق وجود داشت از چیزی شوم پیشآگاهی میداد.
The early signs of economic downturn adumbrate a challenging future for businesses.
نشانههای اولیه رکود اقتصادی، از آیندهای چالشبرانگیز برای کسبوکارها پیشآگاهی میدهد.
تحتالشعاع قرار دادن، سایه افکندن بر، در پردهی ابهام پیچیدن
The towering skyscrapers adumbrate the small houses in the neighborhood.
آسمانخراشهای سربهفلککشیده، خانههای کوچک این محله را تحتالشعاع قرار میدهند.
The political scandal threatened to adumbrate all other news stories in the media.
این رسوایی سیاسی همهی اخبار دیگر رسانهها را در سایه افکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «adumbrate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adumbrate