آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Intimate

    ˈɪnt̬əmət ˈɪnt̬əmeɪt ˈɪntəmət ˈɪntɪmeɪt

    گذشته‌ی ساده:

    intimated

    شکل سوم:

    intimated

    سوم‌شخص مفرد:

    intimates

    وجه وصفی حال:

    intimating

    شکل جمع:

    intimates

    صفت تفضیلی:

    more intimate

    صفت عالی:

    most intimate

    توضیحات:

    همچنین می‌توان از intime به‌ جای intimate استفاده کرد.

    معنی intimate | جمله با intimate

    verb - transitive adjective C2

    مطلبی را رساندن، معنی دادن، گفتن، محرم ساختن،صمیمی، محرم، خودمانی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    the intimate structure of the atom

    ساختار درونی اتم

    her intimate feelings

    احساسات شخصی و نهان او

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    an intimate friend

    دوست صمیمی

    an intimate restaurant

    رستوران دنج

    an intimate knowledge of English

    تسلط کامل به (زبان) انگلیسی

    an intimate knowledge of the details of that event

    آشنایی کامل با جزئیات آن واقعه

    Amongst his intimates two were painters.

    در میان دوستان صمیمی او دو نفر نقاش وجود داشت.

    He intimated that he had not eaten in two days.

    او اشاره کرد که دو روز است خوراک نخورده است.

    She had already intimated her disapproval.

    او قبلاً مخالفت خود را به‌طور ضمنی اعلام کرده بود.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد intimate

    1. adjective friendly, devoted
      Synonyms:
      close dear nice warm loving affectionate faithful fond fast cozy chummy comfy confidential near dearest nearest next regular mellow bosom buddy-buddy roommate mix clubby snug
      Antonyms:
      unfriendly cool formal incompatible
    1. adjective private, personal
      Synonyms:
      personal special secret internal inmost innermost intrinsic immediate deep thorough detailed exhaustive profound confidential experienced trusted inherent innate elemental essential ingrained inbred inborn gut visceral viscerous guarded in-depth penetrating deep-seated indwelling interior firsthand uptight privy
      Antonyms:
      public formal
    1. noun a close friend; familiar person
      Synonyms:
      friend companion mate pal associate familiar comrade lover chum crony confidant confidante bosom buddy
      Antonyms:
      enemy foe
    1. verb suggest; tip off
      Synonyms:
      hint indicate imply suggest communicate express state declare announce profess voice air assert utter warn allude insinuate connote remind expose make known impart aver avouch let it be known drop a hint tip off leak vent spring let cat out of bag spill the beans make noise

    Collocations

    get (or be) on intimate terms with someone

    با کسی صمیمی بودن، با کسی خیلی نزدیک بودن

    سوال‌های رایج intimate

    گذشته‌ی ساده intimate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده intimate در زبان انگلیسی intimated است.

    شکل سوم intimate چی میشه؟

    شکل سوم intimate در زبان انگلیسی intimated است.

    شکل جمع intimate چی میشه؟

    شکل جمع intimate در زبان انگلیسی intimates است.

    وجه وصفی حال intimate چی میشه؟

    وجه وصفی حال intimate در زبان انگلیسی intimating است.

    سوم‌شخص مفرد intimate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد intimate در زبان انگلیسی intimates است.

    صفت تفضیلی intimate چی میشه؟

    صفت تفضیلی intimate در زبان انگلیسی more intimate است.

    صفت عالی intimate چی میشه؟

    صفت عالی intimate در زبان انگلیسی most intimate است.

    ارجاع به لغت intimate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «intimate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/intimate

    لغات نزدیک intimate

    • - intima
    • - intimacy
    • - intimate
    • - intimate apparel
    • - intimately
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    eventually everlasting every one every other day exchange student exercise authority let go horny matcha pollen ghee tick off sine Ju quartz سبیل زن‌ذلیل ستبر سترگ سجود اتراق کردن اولویت بالاخره محابا پلمب پلمب کردن افتادن انداختن تزیین کردن وهله
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.