فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Intimately

ˈɪntəmətli ˈɪntɪmətli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    (خصوصی و شخصی) به‌طور بسیار نزدیک، از نزدیک
    • - The two of them have been intimately involved for a year.
    • - یک سال است که هر دوی آن‌ها رابطه‌ی نزدیکی با هم دارند.
    • - I got to know him very intimately.
    • - از نزدیک با او آشنا شدم.
  • adverb
    با جزئیات زیاد، موبه‌مو، به‌طور مفصل، ریزبه‌ریز، عمیقاً
    • - He knew the area intimately.
    • - منطقه را ریزبه‌ریز می‌شناخت.
    • - She spoke intimately about her marriage.
    • - موبه‌مو درباره‌ی ازدواجش صخبت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد intimately

  1. adverb closely
    Synonyms: personally, informally, familiarly, confidentially, privately, secretly, lovingly, well
    Antonyms: openly, reservedly, publicly

ارجاع به لغت intimately

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «intimately» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/intimately

لغات نزدیک intimately

پیشنهاد بهبود معانی