با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Familiarly

fəˈmɪlijɚli fəˈmɪliəli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • adverb
    به‌طور غیررسمی، به‌صورت خودمانی، به‌طور عامیانه، به‌طور دوستانه
    • - This group of bacteria (Streptococcus), familiarly known as strep, causes a multitude of diseases.
    • - این گروه از باکتری‌ها (استرپتوکوک) که به‌طور غیررسمی با نام استرپ شناخته می‌شوند، باعث بروز بیماری‌های زیادی می‌شوند.
    • - She turns to greet him familiarly.
    • - برمی‌گرده تا به‌طور دوستانه و غیررسمی باهاش خوش‌وبش کنه.
  • adverb
    به‌طور شناخته‌شده
    • - the elephant's nose or, more familiarly, trunk
    • - بینی فیل یا به‌طور شناخته‌شده‌تر، خرطوم فیل
    • - Mr. Burnett, or as he was more familiarly styled, “Pete,” was called upon for a speech.
    • - آقای برنت یا به‌صورت شناخته‌شده‌تر «پته»، برای ایراد سخنرانی فراخوانده شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

لغات هم‌خانواده familiarly

ارجاع به لغت familiarly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «familiarly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/familiarly

لغات نزدیک familiarly

پیشنهاد بهبود معانی