بهطور غیررسمی، بهصورت خودمانی، بهطور عامیانه، بهطور دوستانه
This group of bacteria (Streptococcus), familiarly known as strep, causes a multitude of diseases.
این گروه از باکتریها (استرپتوکوک) که بهطور غیررسمی با نام استرپ شناخته میشوند، باعث بروز بیماریهای زیادی میشوند.
She turns to greet him familiarly.
برمیگرده تا بهطور دوستانه و غیررسمی باهاش خوشوبش کنه.
بهطور شناختهشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the elephant's nose or, more familiarly, trunk
بینی فیل یا بهطور شناختهشدهتر، خرطوم فیل
Mr. Burnett, or as he was more familiarly styled, “Pete,” was called upon for a speech.
آقای برنت یا بهصورت شناختهشدهتر «پته»، برای ایراد سخنرانی فراخوانده شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «familiarly» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/familiarly