فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Inmost

ˈɪnərmoʊst ˈɪnməʊst

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

درونی، میانی، باطنی، (مجازاً) صمیمانه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Her love has settled in the inmost recesses of my heart.

عشق او در ژرف‌ترین زوایای قلبم جایگزین شده است.

my inmost thoughts

اندیشه‌های نهان من

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد inmost

  1. adjective deep
    Synonyms:
    inner interior innermost deepest
  1. adjective intimate
    Synonyms:
    personal private secret innermost

ارجاع به لغت inmost

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inmost» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/inmost

لغات نزدیک inmost

پیشنهاد بهبود معانی