با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Inmate

ˈɪnmeɪt ˈɪnmeɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    inmates

معنی

  • noun countable C1
    مقیم، ساکن، اهل، اهل بیت، زندانی
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inmate

  1. noun patient
    Synonyms: convict, internee, prisoner, jailbird

ارجاع به لغت inmate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inmate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inmate

لغات نزدیک inmate

پیشنهاد بهبود معانی