امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Privy

ˈprɪvi ˈprɪvi
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun adjective
صمیمی، محرم اسرار، اختصاصی، دزدکی، مستراح

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He claimed that he was not privy to the details of the conspiracy.
- او ادعا کرد که از جزئیات توطئه آگاه نبوده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد privy

  1. adjective secret
    Synonyms: buried, concealed, confidential, covert, hidden, hush-hush, obscured, off the record, personal, private, separate, shrouded, ulterior
    Antonyms: known, public, revealed
  2. adjective aware
    Synonyms: acquainted, apprised, cognizant, conscious, informed, in on, in the know, private, privileged, wise
    Antonyms: unaware, unknowing

Collocations

  • be privy to

    (به‌طور محرمانه) آگاه بودن، مطلع بودن، باخبر بودن

ارجاع به لغت privy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «privy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/privy

لغات نزدیک privy

پیشنهاد بهبود معانی