Privileged

ˈprɪvəlɪdʒd ˈprɪvəlɪdʒd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more privileged
  • صفت عالی:

    most privileged

معنی

adjective C1
امتیاز‌دار، دارای امتیاز یا حق ویژه، مصون

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد privileged

  1. adjective favored, elite
    Synonyms: advantaged, entitled, honored, indulged, powerful, ruling, special
    Antonyms: disadvantageous, poor, underprivileged
  2. adjective allowed, exempt
    Synonyms: authorized, chartered, eligible, empowered, entitled, excused, franchised, free, furnished, granted, immune, kosher, legit, licensed, okay, okayed, palatine, qualified, sanctioned, special, vested
    Antonyms: prevented, unexempt
  3. adjective confidential, secret
    Synonyms: exceptional, for eyes only, inside, not for publication, off the record, on the QT, privy, special, top secret, under one’s hat
    Antonyms: known, open, public

ارجاع به لغت privileged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «privileged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/privileged

لغات نزدیک privileged

پیشنهاد بهبود معانی