امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Palatine

ˈpæləˌtaɪn ˈpælətaɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun adjective
وابسته به کاخ، کاخی، کاخ‌مانند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
adjective noun
دارای امتیازات سلطنتی
adjective noun
وابسته به ناحیه‌ی پالاتینات (در آلمان)
adjective noun
صاحب منصب کاخ سلطنتی
adjective noun
اشرافی قرون وسطی که در قلمرو خود دارای امتیازات سلطنتی بود
noun adjective
پوست خز (که با آن شانه‌ها را در زمستان می‌پوشاندند)، شانه‌پوش
noun adjective
(P بزرگ) نام یکی از هفت تپه‌ی روم
adjective noun
وابسته به سق یا کام، کامی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد palatine

  1. noun (Middle Ages) the lord of a palatinate who exercised sovereign powers over his lands
    Synonyms:
    minister chamberlain official palsgrave vassal lord
  1. noun Either of two irregularly shaped bones that form the back of the hard palate and helps to form the nasal cavity and the floor of the orbits
    Synonyms:
    palatine-bone os palatinum
  1. adjective Relating to or lying near the palate
    Synonyms:
    palatal

ارجاع به لغت palatine

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «palatine» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/palatine

لغات نزدیک palatine

پیشنهاد بهبود معانی