گذشتهی ساده:
penetratedشکل سوم:
penetratedسومشخص مفرد:
penetratesصفت تفضیلی:
more penetratingصفت عالی:
most penetratingنافذ، رسوخکننده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the penetrating eyes of my grandmother, Fatemeh Khanom
چشمان نافذ مادربزرگم فاطمه خانم
a penetrating oil
روغن رسوخکننده
a penetrating sound
یک صدای تیز
the penetrating smell of fried onions
بوی تند پیاز سرخ کرده
his penetrating thoughts
افکار هوشمندانهی او
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «penetrating» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/penetrating