با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Penetrating

ˈpenətreɪtɪŋ ˈpenətreɪtɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    penetrated
  • شکل سوم:

    penetrated
  • سوم‌شخص مفرد:

    penetrates
  • صفت تفضیلی:

    more penetrating
  • صفت عالی:

    most penetrating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
نافذ، رسوخ‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- the penetrating eyes of my grandmother, Fatemeh Khanom
- چشمان نافذ مادربزرگم فاطمه خانم
- a penetrating oil
- روغن رسوخ‌کننده
- a penetrating sound
- یک صدای تیز
- the penetrating smell of fried onions
- بوی تند پیاز سرخ کرده
- his penetrating thoughts
- افکار هوشمندانه‌ی او
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد penetrating

  1. adjective stinging, harsh
    Synonyms: biting, carrying, clear-cut, crisp, cutting, edged, entering, forcing, going through, infiltrating, ingoing, intrusive, passing through, penetrant, permeating, pervasive, piercing, pointed, puncturing, pungent, sharp, shrill, strong, trenchant
    Antonyms: blunt, dull
  2. adjective intelligent
    Synonyms: acute, astute, critical, discerning, discriminating, incisive, keen, penetrative, perceptive, perspicacious, profound, quick, quick-witted, sagacious, searching, sharp, sharp-witted, shrewd
    Antonyms: idiotic, senseless, stupid, unintelligent

ارجاع به لغت penetrating

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «penetrating» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/penetrating

لغات نزدیک penetrating

پیشنهاد بهبود معانی