فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Perspicacious

ˌpɜrːspɪˈkeɪʃəs ˌpɜːspɪˈkeɪʃəs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal

زیرک، باذکاوت، تیزهوش، تیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The detective's perspicacious nature helped him solve the case quickly.

ذات تیزهوش کارآگاه به او کمک کرد تا پرونده را به‌سرعت حل کند.

The author's perspicacious commentary revealed deeper truths about society.

تفسیر باذکاوت نویسنده حقایق عمیق‌تری را در مورد جامعه آشکار کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perspicacious

  1. adjective observant, perceptive
    Synonyms:
    aware alert sharp clever acute keen shrewd discerning astute perceptive penetrating sagacious judicious savvy sharp-witted clear-sighted
    Antonyms:
    unobservant unperceptive ignorant

ارجاع به لغت perspicacious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perspicacious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perspicacious

لغات نزدیک perspicacious

پیشنهاد بهبود معانی